my daily notes

بعد از مدت ها برگشتم که دستی روی وبلاگ بکشم خاک گوشه گوشه اش رو گرفته یادش بخیر چه روزگاری بود یه زمانی اینجا شب به شب هرکسی از کار روزانه اش برمیگشت و آنلاین منتظر بازی ها و دور همی های وبل my daily notes ...ادامه مطلب

سفر به تهران اروم  بود 

 

پیش دلارام بودم و با وجود اینکه من مهمونش بودم دلارام با دوست های به اصطلاح! اجتماعی متعددش مشغول بود و منم مثل همیشه تنها اما تنهایی خودم رو ترجیح میدم به این مدل رابطه های مسخره و متعدد... 

یه عالمه خرید خوشحالم کرد و خستگی بخش و پشتیبان ویژه هارو از تنم در آورد 

 

خدای مهربون مچکراااااتم 

my daily notes ...

بالاخره تو سال 96 به یکی از خواسته های همیشگیم که داشتن دوربین بود دارم میرسم و بیشتر خوشحالیم اینه که خودم دارم میخرمش  نه بابا    بخش ارتو با همه ی جلادی هاش تموم شد و ای ان تی هم آف بود کلا امیدوار my daily notes ...ادامه مطلب

  این سفر به نسبت سال قبل خیلی خوب بود و مسئولمون واقعا مایه زیادی گذاشته بود روز اول ساعت 4:30 رفتیم نگاه از همون بدو ورود بچه ها آهنگ گذاشتن و رقصیدن !    برای صبونه وایسادن دم مسجد و عکس گرفتن ها ا my daily notes ...ادامه مطلب

 

دلم براي نوشتن تنگ ميشه 

اما دیر به دیر میام اینجا 

سه ماهي كه ناینجا ننوشتم بخش هاي مختلفي تموم شد  زنان و  چشم عفوني

سفر گرجستان تجربه ي خوبي بود و مثل هميشه دلم خواست كه توي يه تيكه ديگه اي از اين كره خاكي متولد شده بودم ولو خيلي بد و دور افتاده و كوچيك ....

خدا خان حواست بهمون هست یا مارو یادت رفته ؟ پونز رو بردار از روی ایران 

my daily notes ...

باورم نمیشه این همه مدت ننوشتم 

 

قبلا ها اگر یک هفته نمیومدم بلاگفا در حد فاجعه هیروشیما بود 

از دوره شکوهم فاصله گرفتم حیف که آرزو و فاطمه و مهتاب و بقیه دوستای وبلاگی اینجا نیستن چقدر خوب بود اون دوره که بودن و هر شب یه تایم خاصی باهم قرار میذاشتیم و میومدیم دور هم توی کامنت ها میگفتیم و میخندیدیم 

حوصله ام سر رفته  

لیستمو باید بیرون بکشم و برم سراغ مامن خودم: شهر کتاب :)) 

my daily notes ...

یکی‌ از روز های اینترنی خرداد ماه کشیک ای ان تی  در حالیکه خدا خدا میکنم تلفن زنگ نخوره و تا ساعت هشت که تایم منه مریض نیاد 

نشستم و اینستاگرام رو بالا پایین میکنم اما خوشحالم نمیکنه 

لپتاپم رو زیر و رو میکنم اما خوشحالم نمیکنه 

کتاب جدیدی که گرفتم رو باز کردم سر پاراگراف اول چرتم گرفت 

منو الان فقط یه تیکه کوچولو از اون شیرینی های هورا خوشحال میکنه خووووووو

بابایی هم نیست برام بیاره این چه زندگیه ://///

my daily notes ...

وسط‌کشیک جراحی که رزیدنت عقده ای خودش پیچیده رفته دختر بازی و منو نگه داشته اینجا 

 

به این فکر میکنم که  چقدر مریضا گناه دارن 

چقدر ناتوان و ضعیفن 

چقدر نیاز به گوش شنوا دارن 

چقدر نیاز به محبت و توجه دارن  

‌بعضیاشون که میان اورژانس رو میذارن روی سرشون تا یکمی بهشون توجه میشه آروم و رام میشن 

 

my daily notes ...

دلم تنگ شده واسه داداش تسوکه و علامت مامور مخصوص حاکم بزرگ  و سیب خنده و جز جدایی ناپذیر کارتون های عصر گاهی : ظرف استیل حاوی نارنگی و سیب و لیموشیرین عزیزجون برای توپ های  بنفش چند لایه و راه راه دلم my daily notes ...ادامه مطلب

نیمه های کشیک چهل و هشت جراحی هستم و بلاتکلیف از وضعیت سرویس و کشیک ها دعا دعا میکنم میرزایی سر حرفش بمونه و ما توی سرویس باقی بمونیم و بتونم مرخصی بگیرم  و به عنوان تنفس برم پیش مهتاب

ارزوهای کوچیک و کوتاه مدت ...

چه طفلکی ایم ما :) 

دیروز با زهره و طاهره رفتیم کافه

دوتا زن میز بغل دست ما نشسته بودن

یکی شون گریه میکرد

میترسم از گریه زن ها توی کافه

همه گریه اشون رو پنهون میکنن شادی شون رو  عیون

چی باید بشه که آدم غم توی دلش اینجوری از چشاش سرازیر بشه ...

my daily notes ...